پایگاه فرهنگی مذهبی((باولایت تا شهادت))

پایگاه فرهنگی مذهبی((باولایت تا شهادت))

××××استفاده وکپی برداری از مطالب این وبلاگ باذکر منبع هیچ اشکالی ندارد×××× لطفا جهت شنیدن آهنگ وبلاگ اسپیکر ها را روشن کنید

بزرگ مرد تاريخ

پيوند ها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان با ولایت تا شهادت و آدرس beloger.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 
 
لوگوي دوستان
گنجينه احاديث

جستجو گر گوگل
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 202
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 205
بازدید ماه : 206
بازدید کل : 3375
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 202
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 205
بازدید ماه : 206
بازدید کل : 3375
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




موضوع: <-PostCategory->

 السلام علیک یا ثار الله و بن ثارة

آدم را در بهشت قرارش نبود ، بهشت برایش برهوت می نمود، نه زمانش را مفهومی بود و نه مکانش را..!!

شنیده بود سخن از جایی که همه زمانها و مکانها راست..

بر مشامش رسیده بود هرلحظه عطری آشنا و سراسر غریب..

آدم قصد سفر کرد و بی قرار طی الارض بود...

زمزمه کل یوماً عاشورا و کل الارض کربلا گیجش کرده بود؛ و آدم رفت تا وارث زمین شود و وراثت را جز در خون جایی دیگر نیافت و جز خون خدا چیز دیگری نخواست...

و

سالهاست که از سفر آدم می گذرد و وارث ادم شد خون خدا...

روزی خون خدا را به ناحق ریختند ، و خون مشت مشت ،مسیری به سوی آسمان گرفت و دیگر بر نگشت ، و خون از خاک جوشیدن گرفت و خاک تربت شد ، و خون روی فرات  را نیلی کرد و خون غلاف شمشیر شد و خون خدا را سر بریدند و بر نیزه کردند و دیگر  این خدا بود که به خونخواهی برخواست ...

زان پس بود که آدمی زادگان فهمیدند باید خون بها شوند و زمزمه کردند هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله

دیگر ادمی زادگان قرار نداشتند رفتند و کربلای یک و چها ر و پنج  را ساختند، رفتند تا خواهرانشان سخن بگویند از ما رأیتُ الا جمیلاً و رفتند تا از احرار شوند و زمزمه کردند بابی انت و امی را، رفتند و دست و سر و پا دادند و آموخته بودند لب تشنه جان دهند در کنار آب و وهب گونه پاسخ دهند نگاه مادرانشان را ...

و سالهاست که سوختن و سوختن و سوختن و سیاه پوشیدن و مُحرِمِ مُحَرَم کربلا شدن رسم زندگیشان شد...

و لبیک گویان پاسخ  هل من ناصر ینصرنی خون خدا را گفتندو گفتند و گفتند :

کسی گفت؛ حرکت کشتی ادمیان نیازی به دریا ندارد این کشتی بروی قطره اشکی مقدس که برای حسین ریخته میشود می گذرد ، اشکی که از اعماق دل بر می آید و جان را میشوید و آنگاه رهسپار پیشگاه اقدس خداوندی می شود،1

آن دیگری گفت : حرم عشق کربلاست چگونه دربند خاک بماند آنکه پرواز آموخته و راه کربلا می شناسد و چگونه از جان نگذر انکه میداند جان بهای دیدار است و نیز گفت: راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هرکس در هر زمان بدین صدا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست..2

و پیر غلامش چه نیکو وارثان و شیعیانش را تربت کربلا خواند ...3

و سالهای سال است که آدمی زادگان می روند تا خونبها شوند و از تربت بجوشند و سجده در سجده الذین بَذَلوا مُهَجَهَم ُدون الحُسین شوند..



پ.ن

1.علامه محمد تقی جعفری

2.شهید سید مرتضی اوینی

3.حاج اسماعیل دولابی




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






   نوشته شده در برچسب:,  توسط سرباز ولایت 



آخرين مطالب



مقام معظم رهبري

درباره ما ...
 
 
 
آرشيو مطالب
 
نويسندگان